+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۲/۱۵ ساعت 8:8 توسط امیرحسین رضاپور
|
من معلم هستم کسی که راه را از چاه نشان می دهد سحر وجادوئی در کار نیست من قادر نیستم روی آب راه بروم دریا را هم نمی توانم بشکافم من فقط بچه ها را دوست دارم
آرزویم سر بلندی تمام کودکانی است که به من سپرده می شوند . تلاش می کنم بتوانم از استعدادها و توانایی های آنان نهایت استفاده را بکنم . در خم یک کوچه نمانم . به فرزندانم بال و پر بدهم . آنها را پرواز بدهم.اجازه ندهم بمانند و بمانند.
اين روزها گويي انسانها بيشتر به دست يكديگر پير ميشوند تا به پاي يكديگر...
دارم سعی می کنم همرنگ جماعت شوم، اهای ج م ا ع ت ...!!! میشود کمکم کنید؟؟؟؟؟؟ شما دقیقا چه رنگی هستید؟!
ديشب خدا داشت ميگريست! من هم گريستم! هر دو يك درد داشتيم، آدمها!!!!!
انسان ها هر از چند گاهی از جایی می افتند،از لبه ی پرتگاه،از پا،از نفس،از این ور بوم،از دماغ فیل،از چاله به چاه،از عرش به فرش،از چشم،ازچشم،ازچشم!!!!!
صبر کن سهراب! گفته بودی قایقی خواهی ساخت قایقت جا دارد؟؟؟ من هم از همهمه اهل زمین دلگیرم....
حواست بـہ دلت باشد . . . آن را هر جای نگــذار! ایــن روزها دل را میــدزدند . . . بــعد که به دردشـان نـخــورد به جـای صـــندوق پـستی آنرا در سطل آشغال می اَندازند ! و تــو خوب مـیـدانی دلی که اَلمثنی شد! دیــگر دِل نمـیشود. . .
کوفه خشکسالی شده بود. خیلی وقت بود باران نباریده بود آمدند پیش حضرت علی ایشان فرمودند:"به فرزندم حسین بگویید برایتان دعا کند."حضرت دعا کردند و باران بارید.خوشحال شدند و گفتند:" جبــــــران مــــــــیکنیـــــــــــم!!!"...
نیستیم ! به دنیا می آییم... عکس یک نفره می گیریم ! بزرگ می شویم ، عکس دو نفره می گیریم ! پیر می شویم ، عکس یک نفره می گیریم … و بعد... دوباره باز نیستیم ......!